مدت زیادی از زمان ازدواجشان می گذشت و طبق معمول زندگی فراز و نشیب های
خاص خودش را داشت .
یک روز زن که از ساعت های زیاد کار شوهر عصبانی بود و همه چیز را
از هم پاشیده می دید، زبان به شکایت گشود و باعث ناامیدی شوهرش شد.
مرد پس از یک هفته سکوت همسرش، با کاغذ و قلمی در دست به طرف او رفت و
پیشنهاد کرد هر آنچه را که باعث آزارشان می شود را بنویسید و در مورد آن ها
بحث و تبادل نظر کنند .
زن که گله های بسیاری داشت بدون اینکه سرخود را بلند کند، شروع کرد به نوشتن
مرد پس از نگاهی عمیق و طولانی به همسر، نوشتن را آغاز کرد .
یک ربع بعد با نگاهی به یکدیگر کاغذ ها را رد وبدل کردند.
مرد به زن عصبانی و کاغذ لبریز از شکایت خیره ماند ....
اما زن با دیدن کاغذ شوهر، خجالت زده شد و به سرعت کاغذ خود را پاره کرد .
شوهرش در هر دو صفحه این جمله را تکرار کرده بود : ”دوستت دارم عزیزم”.
نظرات شما عزیزان:
بشار
ساعت13:15---21 مرداد 1392
آنگاه که انسانی دروغ میگوید
بخشی از جهان را به قتل میرساند
اینها مرگهای کمرنگی هستند
که انسانها به اشتباه زندگی میخوانند
مهری
ساعت10:52---20 مرداد 1392
سلام
ممنون بابت کامنت های زیبایی که برامون میزارید
حانیه
ساعت14:45---19 مرداد 1392
سلام
استشمام عطر خوش عید فطر از پنجره ملکوتی رمضان گوارای وجود پاکتان
عیدتون مبارک
نگین وبهروز
ساعت16:50---15 مرداد 1392
خوشحال میشیم بهمون سر بزنی
نگین وبهروز
ساعت16:50---15 مرداد 1392
خوشحال میشیم بهمون سر بزنی
solaleh20
ساعت15:42---15 مرداد 1392
3 مرداد 1392 22:40
وقتی خدا مشکلت رو حل میکنه
به تواناییش ایمان داری
وقتی خدا مشکلت رو حل نمی کنه
به تواناییت ایمان داره . . .
mahsa
ساعت13:26---15 مرداد 1392
تـــــــــــــولد در اتـــــــــــاق تنهایی
بــ وقتـــــــ 19 مرداد
upam khoshhal misham biyay
mahsa
ساعت13:26---15 مرداد 1392
تـــــــــــــولد در اتـــــــــــاق تنهایی
بــ وقتـــــــ 19 مرداد
upam khoshhal misham biyay
مهری
ساعت10:18---13 مرداد 1392
سلام
خیلی قشنگ بود