من به دنبال کسی می گردم که دلش چون یاس است
چشم هایش به صفای گل سرخ
دستهایش پلی از احساس است
من به دنبال کسی می گردم که سرانجام نگاهش آبیست
سینه اش داغ شقایق دارد
آسمان دل او مهتابیست
من به دنبال کسی می گردم در قنوت چشم های غم زده
در حریر خاطرات کودکی
در سکوتی سربی ماتم زده
من دنبال کسی می گردم در غروب غربت آینه ها
درطلسم غصه های شاپرک
در تمام عقده ها و کینه ها
من به دنبال کسی می گردم عاشق بال کبوتر باشد
دستهای او چنان پروانه ای
روی گلهای معطر باشد
من به دنبال کسی می گردم موج در دریای عمرش بی قرار
اشکها در چشم او چون آینه
عشق او تنها عبور از انتظار
نظرات شما عزیزان:
مرتضی
ساعت8:55---4 ارديبهشت 1392
سلام خیلی وبلاگ قشنگ و مطالب زیبایی داری خوشحال میشم به منم سر بزنی و لینکم کنی بعد خبر بده تا منم شما رو لینک کنم
www.mory.com.loxblog.com
فروزنده غیاثی
ساعت14:21---17 دی 1391
سلام
حریم عشق را درگه بسی بالاتر از عقل است
کسی آن آستان بوسد که جان در آستین دارد
عشق بالاتره یا دوست داشتن ؟
منتظر نظرم ...........
مهری
ساعت10:16---27 آذر 1391
سلام امیدوارم حالتون خوب باشه
منتظر مطالب زیباتون هستم
حانیه
ساعت23:29---14 آذر 1391
خیلی خیلی زیبا بود ممنون
اللهم عجل لولیک الفرج
ساقی
ساعت0:04---10 آذر 1391
برفی سنگین را آرزو دارم در صبح یك روز تعطیل ...
برفی كه گنجشكان را به حیاط خانه بكشاند
من پرده را كنار بزنم
زنی زیبا را ببینم
كه از پیاده رو می گذرد
با لبخندی آرام بر لبانش
و دسته ای گنجشك كه از سینه اش بلند می شود ...
فكر می كنم
شهر به سمتی كه او می رود
سنگین شده باشد!
+up
دختر کویر
ساعت21:06---9 آذر 1391
جوهری که هویت خویش را نیافته است جوهر رنج است . کسی که با «خود » نیست ! چه تنهایی سختی
در زندگی طوری باش که انانکه خدا را نمی شناسند ،تورا که می شناسند خدا را بشناسند!
ساقی
ساعت12:44---8 آذر 1391
برای آغاز حماسه
تنها چَرمْ پارهیی کم بود !
پس چلنگرِ بیباکِ شهر
زیرجامهی چَرمینِ خویشْ را
ـ که حافظِ عورَتَشْ از جرقّههای کوره بود ـ
به در آوَردِ بَر سَرِ چوبیْ آویخت
تا درفشِ عصیانیِ کاویانْ پدید آید !
بَردهگان بَر مالِکانِ خود شوریدند
و فرمانرَوای ستمْ پیشهی خویش را گردن زدند
تا آن سوی میادینِ خون آلودهْ ،
چلنگر
بیرقِ افتخارش را
ـ که از شَتَکِ خونِ مالِکان گُلْگون بود ـ
به فرمانرَوایی دیگر بخشَد
( دَستیْ به عورتِ عریانُ دَستی به دَستهی بیرق! )
و تکرار دوبارهی تاریخی سُرخ را بیآغازَد !
فریدون نامِ تازهی ضحاک است
و افتخارِ تاریخِ ما
چیزیْ جز همان زیرجامهی چَرمین نیست !
رضا
ساعت12:46---7 آذر 1391
ملغمه ای بنام ایران و ایرانی.
مردمان جالبی هستیم 65000 شرکت تجاری دردبی داریم
سه میلیون ایرانی پناهنده درخارج ازایران.
در تهران از خواب بیدار می شویم. محل شرکت تجاری و مرکز خریدمان در دبی است؛
استعدادمان در تهران کشف و نبوغمان در اروپا شکوفا می شود.
برای تحصیل به فرانسه یا لندن می رویم، اما چون از کار در اروپا خوشمان نمی آید، در ایالات متحده آمریکا کار می کنیم، و هر وقت بیکار شدیم برای گرفتن حقوق بیکاری به اروپا می رویم؛
برنامه های تلویزیونی مان از لوس آنجلس پخش و در خرم آباد دریافت می شود. فیلم های مان را در بیابان های ایران می سازیم، اما در ونیز و پاریس و برلین آنها را نمایش می دهیم و از آنجا جایزه فیلمسازی می گیریم؛
در تهران کنسرت موسیقی راک برگزار می کنیم، اما در فرانکفورت کنسرت موسیقی سنتی مان با استقبال آلمانی ها روبرو می شود؛
در آنکارا در کنسرت موسیقی پاپ ایرانی شرکت می کنیم، اما در آنتالیا می رقصیم، در کانادا برنده مسابقه ملکه زیبایی می شویم، حقوق زنانمان در مشهد نقض می شود، اما در سوئد از حقوق زنان دفاع می کنیم؛
در ایران زندگی می کنیم، در ترکیه تفریح می کنیم، در آمریکا پولدار می شویم و برای مرگ به ایران برمی گردیم.
زبانمان فارسی است اما پرازلغات عربی وانگلیسی
وآلمانی وفرانسه
درمیهمانی هایمان غذای خارجی سرومی شود وبه آهنگ های غربی می رقصیم.
ازوضع کشورمان ناراضی
هستیم اما معتقدیم که برای پول درآوردن هیچ کجا
بهترازایران نیست.
\"خداوند\" خودش مارا شفا دهد!!! ???
نسترن
ساعت9:18---7 آذر 1391
نیمی از جهان، افرادی هستند که چیزی برای گفتن دارند
و نمی توانند بگویند
و نیم دیگر افرادی هستند که چیزی برای گفتن ندارند
ولی همیشه حرف میزنند . . .
(رابرت فراست)