این وبسایت را حمایت می کنم
ابزار و قالب وبلاگبیست تولز

گوگل پلاس

تصویر ثابت

پنجره

جز توکل بر خدا سرمایه ای در کار نیست / هر که را باشد توکل کار او دشوار نیست

خبرنامه:

کلبه دوستان

گیاه پزشکی

گیاهان زینتی

جملات زیبا


gps ماشین ردیاب

دیلایت فابریک

جلو پنجره لیفان ایکس 60

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان کلبه و آدرس koolbe.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار بازدید

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 140
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 142
بازدید ماه : 255
بازدید کل : 49865
تعداد مطالب : 200
تعداد نظرات : 1899
تعداد آنلاین : 1

تماس با ما
پنجره

در بیمارستانی، دو بیمار در یک اتاق بستری بودند. یکی از بیماران اجازه داشت

که هر روز بعد از ظهر یک ساعت روی تختش که کنار تنها پنجره اتاق بود

بنشیند ولی بیمار دیگر مجبور بود هیچ تکانی نخورد و همیشه پشت به هم

اتاقیش روی تخت بخوابد.

 

آنها ساعتها با هم صحبت می‏کردند؛ از همسر، خانواده، خانه، سربازی یا

تعطیلاتشان با هم حرف می‏زدند و هر روز بعد از ظهر، بیماری که تختش کنار

پنجره بود، می‏نشست و تمام چیزهائی که بیرون از پنجره می‏دید، برای هم

اتاقیش توصیف می‏کرد.

 

پنجره، رو به یک پارک بود که دریاچه زیبائی داشت. مرغابیها و قوها در دریاچه

شنا می‏کردند و کودکان با قایقهای تفریحیشان در آب سرگرم بودند. درختان

کهن به منظره بیرون، زیبایی خاصی بخشیده بود و تصویری زیبا از شهر در افق

دور دست دیده می‏شد. همان‏طور که مرد کنار پنجره این جزئیات را توصیف می‏کرد،

هم اتاقیش چشمانش را می‏بست و این مناظر را در ذهن خود

مجسم می‏کرد و روحی تازه می‏گرفت.

 

روزها و هفته‏ها سپری شد. تا اینکه روزی مرد کنار پنجره از دنیا رفت و مستخدمان

بیمارستان جسد او را از اتاق بیرون بردند. مرد دیگر که بسیار ناراحت بود

تقاضا کرد که تختش را به کنار پنجره منتقل کنند. پرستار این کار را با رضایت انجام داد.

 

مرد به آرامی و با درد بسیار، خود را به سمت پنجره کشاند تا اولین نگاهش را

به دنیای بیرون از پنجره بیندازد.

بالاخره می‏توانست آن منظره زیبا را با چشمان خودش ببیند ولی در کمال تعجب،

با یک دیوار بلند مواجه شد! مرد متعجب به پرستار گفت که هم اتاقیش همیشه

مناظر دل انگیزی را از پشت پنجره برای او توصیف می‏کرده است.

 

پرستار پاسخ داد: ولی آن مرد کاملا نابینا بود.

 


نظرات شما عزیزان:

خلوت من
ساعت23:06---31 فروردين 1391
آنها که غائب اند ، کمال مطلوب اند و حاضرین معمولی و پیش و پا افتاده اند .( گوته)

Moein
ساعت13:22---31 فروردين 1391
سلام من لینکت کردم میشه منو با این اسم لینک کنی
‏((محکوم ولی بی گناه))
ممنون میشم


afson
ساعت9:52---30 فروردين 1391
یادمان باشد، فردا ،حتما، ناز گل را بکشیم...

حق به شب بو بدهیم...
و نخندیم دیگر، به ترکهای دل هر گلدان...!!
و به انگشت، نخی خواهیم بست تا فراموش نگردد فردا...! زندگی شیرین است!
زندگی باید کرد... ولی نه به هر قیمت
و بدانم که شبی خواهم رفت .... !!!
و شبی هست که نباشد، پس از آن فردایی ...



نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





چهار شنبه 30 فروردين 1391برچسب:" داستانک ", :: 8:30 :: نويسنده : کلبه



کلبه عشق

این وبسایت در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به ثبت رسیده است

All Rights Reserved For Koolbe.ir
Copy Right 2012

ابزار فيد خوان